یادبود

هرچند اطلاعات زیر ممکن است برای خواننده ی علاقمند، جالب شد اما وظیفه ام می دانم که بگویم فرانس باردون دیگر با بدن زمینی اش درمیان ما نیست. در دهم جولای 1958، مشیت الهی به او اجازه داد که روح کاملش پوسته ی خاکی اش را که برای ماموریتش بود ترک کند. جناب باردون بدنش را در شرایط غیرطبیعی و با دانش متقربان زیادی روی زمین ترک کرد.

کمترکسی می داند که یک مقرب بلند مرتبه مانند فرانس باردون، تکامل معمولی یک تجسم را مانند دیگر ساکنین زمین تجربه نکرد. اویک روح کامل است و یک انسان را فقط وقتی مشیت الهی به او ماموریت داد می پذیرد. برای انتقال مفهوم چنین روحی به خواننده، داستان زندگی نویسنده را تا آنجا که در جریان هستم می گویم.

فرانس باردون در کتاب داستان فراباتو می نویسد که او خودش را در قالب یک پسر14ساله قرار داد تا معلم روحانی پدرپسر ویکتور باردون باشد. ویکتورباردون به دین مسیحیت درآمد و بازهد و پرهیزگاری به درجه ی غیب گویی رسید. اما علی رغم این غیب گویی، نمی توانست به اهداف روحانی ارتباط نزدیک با خدا برسد چون آموزش های بعدی در این زمینه را ندیده بود. بنابراین در عبادت کنندگان پرشور متعالی قرار داده شد تا در زندگی کنونی اش آموزش ببیند و آنها را بپذیرد.

اشتیاق او دست نیافتنی نماند. روح فراباتو در تنها پسر ویکتورباردون(به علاوه ی 12دخترش) مجسم شده بود و به عنوان بزرگترین فرزند، جدا از ماموریت تعیین شده برای او، مرشد واقعی پدرش شد. وقتی یک شب این تبدیل انجام شد، هیچ کس به جز ویکتورباردون متوجه نشد و از خدا به خاطر لطفش تشکر کرد. از آن روز به بعد او یک مرشد واقعی در قالب پسرش داشت و این مسئله را تحسین می کرد.

فقط یک مقرب والا مرتبه فرانس باردون جرات انجام چنین کارهایی را دارد. قرض یک بدن نه تنها تکمیل یک ماموریت٬ بلکه چندتا از آنها. پذیرش و انتخاب بدنی که پیش از آن به بلوغ جسمی رسیده است منوط به چند شرط بود: مانند تعدیل، ساکن جدید باید حضورش و وجودش مانند ساکن اصلی باشد.گاهی اوقات شبیه جنین. علی رغم اینها، مقرب باید بدن قرض گرفته شده را بدون در نظرگرفتن اینکه این بدن چگونه است و کار ما باید تحت هر شرایطی در توازن باشد، قبول کند.

چون کارمای بدن دارنده ی اصلی بدن به شدت اذیت شد، فرانس باردون علی رغم تکامل معنوی و خبرگی، باید برای درست کردن آن وقت صرف می کرد. برای اطلاعات خواننده باید به تلاش فوق العاده ی او برای فرار، دستگیری های بی شمار و سه سال و نیم کمپ اجباری، اشاره کنم به طوریکه بدترین و سخت ترین مشکلات و سختی ها را تحمل کرد. همچنین آخرین ماه های زندگی است که ماموریتش را به اتمام رساند. پذیرش چنین تجسمی باید بهترین اثبات برای همه ما در مورد بخشندگی روح فرانس باردون در باقی ماندن در فرم انسان باشد.

این اطلاعات برای خواننده روشن می کند که چرا یک روح بزرگ توانایی هایی ما وراء الطبیعه اش به مشیت الهی نزدیک شده بود با این وجود باید تجربه های سختی بدون خم به ابرو دادن تحمل کند در صورتی که می توانست با یک حرکت دست اثرات این تجربه های سخت را از بین ببرد.همچنین قدرت تغییر سرنوشت انسان را داشت درحالیکه مشیت الهی به هیچ مقر بی اجازه ی دخالت نمی دهد. بنابراین، وقتی مردم، سرنوشت را امری تعیین نشده می دانند، در واقع وجود انسان را نادیده می گیرند و یا وقتی یک مقرب را فردی ناتوان می دانند به این دلیل است که او با افتخار فرمان های مشیت الهی را اطاعت می کند  و بنابراین آرزوی احمقانه ی هرکس را محقق نمی کند.

از توصیف جزئیات معمولی فرانس باردون مانند مدرسه، مسافرت و زندگی حرفه ای خودداری می کنم چون فکر می کنم که اطلاعاتی که دارم برای خوانندگان علاقمند و دانش آموزان علوم ماورائی٬ سازنده است. کسانی که خوش شانس بودند و فرانس باردون را ملاقات کردند خیلی خوب می دانند که یکی از بهترین هایمان٬ ما را ترک کرد. دانش آموزان واقعی این علم هنوز از فرانس باردون به عنوان یک مرشد بزرگ یاد می کنند. بزرگی روح او ابدی است. کسانیکه با جدیدت و به طور علمی نوشته های علم فرانس باردون را مطالعه می کنند اما هرگز او را ندیدند یا درک نکرده اند وقتی که نامهای آنهایی که فرانس باردون در قالب آنها تجسم شده رابگویم به بزرگی روح او پی خواهند برد.روح هرمس تریس مگیستوس، که کتاب خرد از اوکه توس نامیده می شود حاوی هفتادو هشت کارت تاروت است که به خاطر علم غیبش مشهور است. بنابراین هیچ کسی برای لیتیموتیوکه آقای باردون برای کتاب اولش انتخاب کرد تقرب به ماورا تعجب نخواهند کرد. لائوسته، دانشمند چینی که در فلسفه مشهور است، همچنین ستاره شناس فرانسوی نسترا داموس متخصص انگلیسی رابرت نلودوکمتودی سنت جرمان. همچنین روح فرانس باردون را در آپولونیا تیانا، هم عصر مسیح یافتیم. در تجسم یکی مانده به آخرش او در بدن موهام تاتا، مرد عاقل کوهها بود.

 پس از عروچ فیزیکی فرانس باردون، هزاران نفر درسراسر جهان، مرشد،راهنما،حامی شان در تمام لحظه ها از دست دادند. کارهای او سرشار از توجه و تحسین است وباید به خوبی از آن یاد شود.

 می دانیم که چنین چیزی  به عنوان مرگ وجود ندارد وممکن است مشیت الهی ما را به عنوان مقرب حالا در هر شکل و قیافه ای در زندگی بعدمان وتجسم بعدی مان، در جلسات بپذیرد.

پراگ-سپتامبر1958

اوتی وتاووا

(اآوریل 1903 – 9 فوریه 1973)